تصور کنید که در ترافیک اتوبانی شلوغ هستید. شما در لاین سوم قرار دارید و تمامی لاین ها در حرکت هستند، با خود می اندیشید که مشکل از لاین شماست و به سختی لاین خود را تغییر می دهید، بعد از گذشت چند دقیقه می بینید که تمامی لاین ها از جمله لاینی که به تازگی ترک کرده اید در حال حرکت هستند ولی لاینی که شما در آن هستید متوقف شده است؛ به دنیای قانون مورفی خوش آمدید. قانون مورفی بر این منطبق است و تاکید دارد که (هر خطای ممکن رخ خواهد داد)، این جمله ی معروف که اکنون به یک ضرب المثل بدل گشته است، از مهندس نیروی هوایی، ادوارد مورفی است. سخن و نظریه ی او منجر به پیدایش و همه گیری قانون مورفی گشته است. در واقع جدای از رمزآلود بودن این قانون، ما انسان ها هستیم که به آن هویت بخشیده ایم. به این دلیل که مدام انتظار اتفاقی بد را در پس یک اتفاق خوب می کشیم. بر اساس قانون مورفی، اگر برای یک اتفاق چند سرنوشت متفاوت وجود داشته باشد، بدون شک و بی تردید بدترین سرنوشت رخ می دهد. قوانین مورفی، مجموعه ای طولانی از قانون ها را تشکیل می دهند که به طور کلی شما آن ها را شنیده اید و در زندگی خود نیز از آن ها استفاده می کنید. برای مثال: زمانی که کفش خود را برای اولین بار میپوشید، قطعا کسی اشتباهاً پا روی آن می گذارد. دقیقاً روزی که به کارواش می روید، باران می بارد. وجود ترافیک در مسیر کارتان ارتباط مستقیم با این دارد که خواب مانده باشید. این مثال ها و هزاران مثال دیگر برای قانون رمزآلود مورفی وجود دارد.
قانون مورفی از کجا آمد؟
همان طور که به آن اشاره کردیم، قانون مورفی به ادوارد مورفی منسوب است. او مهندس نیروی هوایی آمریکا بود که در قرن 20 زندگی می کرد و حتما می دانید که این شغل از اهمیت ویژه و ساختار پیچیده ای برخوردار است، ادوارد مورفی مسئول طراحی و مهندسی موشک ها و هواپیما ها بود. در سال 1949 و در طی انجام آزمایشی مورفی به این قانون پی برد، در این آزمایش قرار بود فردی درون یک موشک قرار گیرد و به صورت شبیه سازی شده نیروی وارد بر او محاسبه شود، اما در این حین سنسور های دستگاه شبیه سازی اشتباهاً وصل شد و ادوارد مورفی را بسیار ناراحت، عصبانی و مضطرب کرد. وی به مسئول این اشتباه گفت ” اگر برای کاری تنها دو راه وجود داشته باشد و یکی از راه ها منجر به فاجعه شود، او همان راه زیان آور را انجام خواهد داد”. پس از این اتفاق بود که قانون مورفی شکل گرفت و زبانزد مردم شد. ادوارد مورفی به دلیل تجارب نامطلوبی که در ساخت و یا تعمیر قطعات داشته است، همیشه به همکارانش توصیه می کرده است که ” در تمام لحظه ها فرض کنید بدترین اتفاقی که می تواند بیافتد، خواهد افتاد”. در واقع او یک توصیه داشت و سخنانش از روی هشدار و یا اخطار بود. نیکلاس اسپارک، محقق و نویسنده معروف در رابطه با این قانون کتاب (تاریخی از قانون مورفی) را نگاشته است. بسیاری از پژوهشگران و دانشمندان نیز در رابطه با این قانون نظراتی داشته اند و همواره بر سر وجود و یا واقعیت این قانون بحث داشته اند.
حقیقت قانون مورفی
همواره از سال های گذشته حقیقت قانون مورفی مورد بحث بوده است. صحیح بودن قانون مورفی به سه سطح گوناگون تقسیم می گردد که در ادامه به شرح آن ها پرداخته ایم.
1- نخستین سطح این قانون، برخورد عامه ی مردم با این قانون است. اگر از اطرافیان خود و یا حتی به طور اتفاقی در خیابان از مرم سوال بپرسید و از آن ها بخواهید در رابطه با قانون مورفی تجربیات و یا نظرشان را بگویند، قطعا اکثر آن ها مثال های زیادی برای شما خواهند گفت و تاکید خواهند کرد که قانون مورفی وجود دارد.
2- سطح دوم، برخورد با کسانی است که با اصول روانشناسی آشنا هستند. آن ها توانایی این را دارند که به سرعت علت رایج شدن قوانین مورفی در بین مردم را شرح دهند. آن ها دلایل اتفاقات را به باور و ذهن انسان ها مرتبط می کنند. به طور کلی اکثر مصداق های قانون مورفی که ما در زندگی خود می شناسیم و به آن ها باور داریم، حاصل خطاهای شناختی ذهن ما هستند. طبق روانشناسی، تجربه های همراه با هیجان، مانند روزی که ماشین را به کارواش برده اید و باران نیامده در مقابل تجربه ی بارش باران بلافاصله بعد از کارواش رفتن، سریع تر از ذهن پاک می شود. خطاهای بسیار زیاد و متنوعی می توانند به تقویت قانون مورفی در ذهن ما کمک کنند.
3- سومین و آخرین سطح برخورد، نظر افرادی است که توجه به قوانین ریاضی و فیزیک دارند و می خواهند تمام اتفاقات و فرضیات را از نظر علمی اثبات کنند. برای مثال در قانون مورفی می گوییم که اگر نون تست شما بر زمین بیافتد، قطعاً سمتی از آن بر روی زمین میافتد که رویش مربا و کره است، این در حالی است که این دسته از افراد معتقدند که قانون مورفی هیچ نقشی ندارد و سنگینی سمتی که مربا و کره دارد بیشتر است و در زمان افتادن نان تست، نیروی گرانش باعث چرخیدن نان و برخورد با زمین می شود. در آخر بهتر است صحت و حقیقت داشتن قانون مورفی را در ذهن خود جستجو کنید زیرا بسته به طرز فکر هر شخص می تواند متفاوت باشد.
سخن پایانی
به طور کلی دریافتیم که قانون مورفی، یک قانون علمی و یا برگرفته از قوانین طبیعت نیست. این قانون ریشه در فرضیات و احتمالات دارد و قطعا به نظریه و رویکرد انسان ها باز می گردد. حتی از دیدی دیگر می توان قانون مورفی را یک پیغام امیدوار کننده و هشدار دهنده دید که به ما یادآور می شود که شرایط را جوری برنامه ریزی کنیم که هیچ گاه دچار اتفاق ناگوار نشویم. پیام کلی قانون مورفی این است که بدشانسی ممکن است همیشه و در هر لحظه ای از زندگی شما وجود داشته باشد، اما شما باید سعی کنید که همیشه به بدترین اتفاق ممکن فکر کنید و برای مقابله با آن برنامه ای داشته باشید.